وقتی خسته ای!
وقتی داری از ظرفیت مازاد بدنت استفاده میکنی که بتونی بیدار بمونی !
وقتی از حجم سوالایی که ذهنت رو درگیر کرده بغض کردی و نزدیکه که بباری !
وقتی دلت بیرون رفتن و آزادی میخواد ولی اون کتابا این اجازه رو بهت نمیدن ! اگر هم ساعتایی رو بری بیرون تماما عذاب وجدان داری که اگر خونه بودی فلان بود!
وقتی دلت پر کشیده برای دیدن فیلم !
وقتی کلی از اخبار روز بی خبری و انگار نه انگار توی همین اجتماع زندگی میکنی !
وقتی کل زندگیت خلاصه شده توی یک اتاق و یه سری کتابهای تکراری و یه میز و صندلی !
وقتی هوا بارونی هست و تو از اعماق قلبت دوست داری توی این هوا بری زیر پتو و ساعتها بی دغدغه بخوابی ولی نمیشه ! اگرم بشه اینقدر بهش فکر میکنیکه زهر مارت میشه !
وقتی در جواب همه پیشنهادهای بیرون رفتن مجبوری بگی :نه !
وقتی
وقتی
درست توی همین زمانها چشمات روبرای لحظه ای ببند و به 70 و اندی رو دیگه فکر کن !
وقتی ظهر بعد از اصلی ترین آزمون عمرت میای خونه و لبخند داری بر لب و خوشحالی که نتیجه تمام صبوریها و تلاشات رو دیدی !
وقتی نتیجه ها میاد و لبخند میزنی و از شادی اشک میریزی و به تمام این روزها افتخار میکنی !
وقتی ازین به بعد زندیگت با تمام سختیهاش دیگه برات این حصار رو ایجاد نمیکنه !
وقتی 10 سال بعد درست در جایی قرار میگیری که امروز توی خیالت داری تصورش میکنی !
وقتی ازین به بعد بدون فکر به زمان و یک ازمون 4 ساعته میتونی بری به علاقه هات برسی !
وقتی
وقتی
.
آره هر روز این رو بخون و با تمام توانت تلاش کن ! چیزی نمونده تموم شه !
#زندگی_یک_کنکوری
برگرفته شده از mylovelylife.blog.ir
درباره این سایت